English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1430 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swank U نازوعشوه
swanking U نازوعشوه
swanks U نازوعشوه
swanked U نازوعشوه
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
move U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
spanked U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
underway U در حال حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting U در امتداد چیزی حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
departing U روانه شدن حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
belts U باشدت حرکت یا عمل کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
starboard U بطرف راست حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com